من ندیدم که کریمی ، به کَرَم فکر کند . !
به چه مقدار به زائر بدهم ؟ فکر کند ...
از شما خواستن ؛ عشق است ؛ ضرر خواهد کرد ...
هرکه در وقت گدایی ؛ به رقم فکر کند ...
بهتر آن است که زائر ؛ اگر آمد به حرم ...
سه قدم عشق بورزد ، دو قدم فکر کند
.
"بلیــط ماندن است مانده روی دستــهای من!
در این همه مسـافر حــــــرم نبود جای من؟
رفیق عازم ســـفر، فقط «سلام» را ببر
سفارش مریض حضرت امام را ببر
«سلام نسخه» را ببر ببین دوا نمیدهد؟
از او بپرس این مریض را شفا نمیدهد؟
چقــدر تا تو با قطـــارها سفر کند دلـــ ش؟
چقدر بگذرند زائرانت از مقابلش؟
چقـدر بادهای دوریت مچالهاش کنند؟
و دوســـتـــان به روزهای خوش حوالهاش کنند؟
مرا طلای گنـــــبـــد تو بی قـــرار میکند
کسی مرا به دوش ابــرها سوار میکند
خیـال میکند که دیدن تـ ـو قسمتش شده
همین کسی که دارد از خودش فـــرار میکند
به بادهای آشنای شــــــرق بوسه میدهد
به آتش ارادت تو افتخـار میکند
به این امید، ضامـــــن رئـــــــوف، تا ببیندت،
هی آهـــــــــوان بچــــــهدار را شکار میکند
هزارتا غروبــــــــــــــــــــــ در مســــ ــ ــ ــ ـ ـیر ایستادهام
به هر که آمده به پایـــــبـــوس نامــــــــــه دادهام
من از کــبــوتران گنــــــبد تو کمترم مگر؟
که بعد سالها نخواندهای مرا به این سفر
قطــــارهای عــ ــــازم شمـ ـ ـ ـال شــرق میروند
دقیقـــــههای بی تــــو مثل بـــاد و برق میروند
کسی بلـــیط رفتنی به دست مـــ!ــن نمیدهد
به آرزوی یــک جــ!ــوان خام تن نمیدهد
بلیط ماندن است مانده روی دستهای من
در این همه مسافر حرم نبـــ؟ـــود جای مـــ!ـــن"
شاعرش را نمیدانم ! که رسم امانت را رعایت کنم،شما بخوانید "سراینده:دل های بی قرار
دعایی برای دلم مریم عزیز